ازدواج تو جامعه ی سنتی ایران صورتی از کمال تلقی میشه یعنی الان که من ازدواج نکردم اگه همین فردا زن بگیرم روی حرف های من حساب بیشتری باز خواهند کرد و به نوعی دنیای جدیدی در روابط برام گشوده میشه ..

این وسط در هنگام ازدواج همیشه شده که به نکته ی مهمی بر بخورم .. بعضی ها همه چی تموم ازدواج میکنن ٬ بعضی ها بعد از ازدواج همه چی تموم میشن و در نهایت هم بعضی ها آرزوی همه چی تموم شدن بعد ازدواج رو با خودشون به گور میبرن !!

دیدگاه ها متفاوت هست همیشه و البته بعضی وقت ها شرایط به هیچ عنوان قدرت تصمیم گیری صحیح رو به ما نمیده .. من خودم به شخصه دوست دارم به سقف تحصیلیم برسم ٬ شغل پایدار داشته باشم و در نهایت تفکری ایده آل و پخته همراهیم کنه تا فکر ازدواج به سرم بزنه از اون طرف میگم اگه یه کیس خیلی خوب گیرم بیاد آیا پس زدن و صبر کردن به امید بهتری تصمیم درستیه ؟؟ داستان همون مجاز بودن آدم برای کندن یک خوشه گندمه که اینقد وسواس به خرج میده و میگه حالا جلوتر خوشه های بهتری پیدا میکنم که وقتی به انتهای مسیر میرسه به دلیل طمع و وسواسش میبینه از بهترین گندم ها رد شده و چیزی دستش رو نگرفته ..

فردی رو میشناسم که نه سربازی رفته ٬ نه درسش تموم شده و نه به درستی میتونه به شغلش برسه .. مسلما بی خردی خانواده ی دختر برای دادن پاسخ مثبت بیشتر به چشم میاد تا آن جوان ۲۱ ساله که حالا به هدفش رسیده !!

بعضی ها عقیده دارن که باید سختی ها و مشکلات زندگی توسط هردو نفر حمل شده باشه تا در نهایت لذت زندگی نصیبتون شه .. من نمیدونم رفتن به کلاس درس و یا دوری به خاطر سربازی از زن و زندگی چجور میتونه انسان رو به خوشبختی برسونه ؟! این در صورتی درسته که اون پیش نیاز های زندگی مشترک طی شده باشه .. پیش نیاز هایی مثل بلوغ فکری ٬ تسلط بر بهداشت جن.سی ٬سربازی برای پسر ٬ اتمام تحصیل و ..

الان تو بحث خواستگاری مدرک تبدیل به یک پیش نیاز شده و تنها پول و ماشین و خونه هست که حرف آخر رو میزنه ! برای دختر ها هم که مدرک تبدیل شده به یکی از ملزومات سفره عقد و خیلی جالبه که بارها از زبان برخی دختر های معلوم الحال شنیدم که میگن برای پیدا کردن شوهر به دانشگاه میریم !! این بماند در کنار دلیل تکان دهنده ی دیگری به نام آمیزش جن.سی !!

ازدواج به خاطر سک.س چیزی همانند آمیزش اسب با الاغ است که در نهایت شتر گاو پلنگی از آن در می آید و حرام زاده های امروزی از آن دسته هستند .. این قضیه در خانواده های سنتی نمود بیشتری داره البته ..

من تو یه کلام میگم ازدواجتون رو هدفمند کنید ٬ نگذارید به خاطر عشق چشمتون بسته شه ٬ خوشی های زندگی مشترک (برای خیلی ها سک.س ٬ با هم بودن زیر یه سقف ٬ قدرت تصمیم گیری بیشتر ٬ یه سری شیطونی های خاص و ..) زود از بین میرن و نهایتش ۶ ماه میتونن زندگیتون رو شیرین کنن و این بعدش هست که باید چوب ندانم کاری های خودتون و در بعضی مواقع خانوادتون رو بخورید و اینجاست که دست به دامن دیگران میشید !!

مگه کم میبینیم طرف ازدواج کرده ولی همش خونه ی مامانش افتاده ؟؟ این نشون میده اون فرد به بلوغ و استقلال فکری نرسیده .. آخه مگه مجبوری وقتی همه چی تموم که نه لااقل حداقل های شروع زندگی مشترک رو نداری پا پیش بذاری و یا قبول کنی ؟؟


کامل کننده ترین نظر(ات) :

ستایش

به نظر من یه چیزی حدود 70 درصد مسیر باید قبل ازدواج طی شده باشه.....
این که ممکنه یه مورد خوب پیش بیاد هم من نظرم اینه اگه هنوز شرایط خودمون اونی که باید نیست باید گذشت ازش... منظورم اینه که اگه تمام بلوغ ها کامل نشده باشند و ادم اون حس و احساس رو واسه ازدواج نداشته و با خودش هنوز کنار نیومده باشه و صرف یه مورد خوب دست به انتخاب بزنه به نظرم درست نمیاد...

 (11 تیر 91)