هر کشوری رسم و رسوم خاص خودش رو داره که بهش میگن رسوم ملی ٬ این وسط تو همین کشور ها باز مناطق مختلف ٬ کمی رسومشون فرق میکنه برای مناسبت های مختلف که بعضی ها اون رو غنای فرهنگی میدونن . خواستگاری و حواشی اون یکی از این مسایل هست که تا دلتون بخواد آداب و رسوم برای برگزاریش وجود داره که در برخی موارد عجیب غریب هم هست !
تو خیلی از کشورها مثل هند اینکه فقط پسر بیاد خواستگاری معنایی نداره و حتی دخترها تو یک سری روزنامه ها و مجلات محلی آگهی شوهریابی میدن ! فکر کن بری نیازمندی ها بخری بعد همسر آیندت رو توشون پیدا کنی !! اما تو ایران حالا بنا بر یک سری عرف ها ٬ این امکان حداقل در ظاهر وجود نداره گرچه که خیلی از خانم ها بلدن چیکار کنن !
خواستگاری های امروز هم دیگه اون رنگ و بوی خواستگاریهای قدیمی که فقط داخل تلویزیون به ظاهر ملی مون میبینید نداره ! اینکه یه دختر آفتاب مهتاب ندیده با چادر سفید میاد و چای تعارف میکنه دیگه دورش گذشته ! الان ماشالله دختر و پسر یا با اطلاع خونواده ها و یا هم در حالت بدش بدون اطلاع خونواده ها ماه ها اگه نگم سالها با هم بودن و حرف هاشون رو زدن و همه چی تموم شده بینشون و مراسم خواستگاری بیشتر جنبه ی رودرویی خانواده های دو طرف رو داره تا کسب اطلاعات و این حرف ها ..
به نظر من این روند بهتر از گذشته هست و حتی باید در عین حفظ ارزش ها ساده تر از این هم بشه مراسم و این تشریفات بیخود فعلی هم برداشته شه که البته داره اینطور هم میشه حالا شاید نه بطور علنی !
همونطور که گفتم تو مراسم خواستگاری بودم که به شیوه ی سنتی - مدرن پیش میرفت ! همه ی حرفها تا قبل از بحث راجع به مهریه کاملا بیخود و مسخره بود و به قول معروف دو طرف داشتن توپ رو تو زمین هم مینداختن ! بحث شیرین مهریه هم که انگار تو ایران عادت شده که سر همه چیز چونه میزنن . انگار زن کالاست و اومدن بخرنش و هیچ حس دیگه ای بهت دست نمیده زمانی که سر مهریه مورد نظر چونه زده میشه ! که البته من قبلا نظرم رو راجع به مهریه و حواشیش دادم .. جالب اینجاست که حالا آقا پسر قصه ی ما میدونست مهریه قراره چقد گفته شه اما باید جلو خونوادش فیلم فارسی بازی میکرد !!
یکی از دوستان تو پست قبل پرسیده بود که چرا اینقد زود عقد کردن و .. خب این یه توافق دوطرفه هست که بر اساس عرف اون منطقه و البته خونواده ها تعیین میشه . ایشون پرسیده بودن که نباید زمان بیشتری برای آشنایی میذاشتن ؟! که جواب به این سوال واضح هست چون دیگه خواستگاری ها مثل قدیم نیست که برای اولین بار همدیگرو با کلی شرم و حیا ببینن و بخوان تازه آشنا شن ! ماشالله الان با هم به نوعی زندگی میکنن حتی قبل از مراسم رسمی ٬ نمونش یکی از دوستان من که بعد از ۷ سال دوستی با دختر مورد نظرش با هم امسال عقد کردن ! پس بحث آشنایی منتفی هست و به نظر منم هرچه سریعتر عقد بشن راحت تر میتونن به کاراشون برسن !!
اما یه نکته واقعا برام جالب هست و اونم اینکه شاید ۹۰ درصد دخترها دغدغه ی اولشون همین ازدواج هست اما تو محاسبات زمانش اشتباه میکنن ٬ به نظر من دختر عموم هنوز اونقدر پخته نشده بود که بتونه وارد این قضیه بشه . من متاسفانه میبینم همه تا به ظاهر میرسن میگن : نه خوبه به هم میان ! درصورتی که به هم اومدن باطنی خیلی مهم تر از به هم اومدن ظاهریه و واقعا متاسفم برای کسانی که اون ظاهریه رو به باطنیه ترجیح میدن ..
اعتقادم بر اینه که در سنین پایین جوونی دخترها درکشون خیلی بیشتر از پسرهای هم سنشون هست چون پسرها همانند دخترها تو اون سنین احساساتی هستن اما با گذشت زمان و در سنین بالای جوونی این پسرها هستن که با کنار گذاشتن تدریجی احساسات و ظهور منطق پخته تر از دخترهای هم سنشون عمل میکنن ..
اما چیزی که مشخص هست اینه که مراسم خواستگاری فقط یک نماد و یک آغازه برای مسیری طولانی .. انگلیسی ها یه ضرب المثل خوب دارن که میگه :
First impression is Last impression
اولین تاثیرگذاری ٬ آخریش هست .
و این خواستگاری همون اولین تاثیرگذاری رسمی هست که اگه خوب باشه تا آخر هم خوبه و اگه بد .. پس سعی کنیم موقع بیان و انجام هر حرف و عمل به عواقبش هم فکر کنیم و زندگی دو تا جوون رو بازیچه ی لجبازی ها و گاهی هم بیش از حد منطق گرا بودن خودمون نکنیم .
(23 فروردین 1391)